Monday, November 9, 2009

پشت هيچستان


واحه ای در لحظه

به سراغ من اگر می ایید
پشت هیچستانم
پشت هیچستان جایی است
پشت هیچستان رگ های هوا پر قاصدهایی است
که خبر می آرند از گل واشده دورترین بوته خاک
روی شنها هم نقشهای سم اسبان سواران ظریفی است که صبح
به سرتپه معراج شقایق رفتند
پشت هیچستان چتر خواهش باز است
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود
زنگ باران به صدا می اید
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی سایه نارونی تا ابدیت جاری است
به سراغ من اگرمی ایید
نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
سهراب سپهری

.

No comments:

Post a Comment